دان اولــــــــــــــــــــــــــــدوزو

دان اولدوز ایستر چیخا گوزل یالواری چیخما

چیلله ( چلّه )

+0 به یه ن

چیلله ( چلّه ) از دیدگاه استاد ناصر منظوری، استاد برجسته زبان تركی  :

واژه چیلله برگرفته از مفهوم توركی  آن " نهایت كشیدگی شب " می باشد نه بر گرفته از مفهوم فارسی " شروع چهل روز زمستان ".

در تركی یای یعنی كمان، چیلله نیز یعنی زه ( زه كمان ) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، اوخ یعنی تیر ( تیرِ كمان ). در تركی به تابستان نیز " یای " گفته می شود. از این رو وقتی گفته می شود " یایین چیلله سی " (در خوراسان : چیلله تموز) ( چلّه تابستان )، تداعی كننده ی كشیدگی نهایی كمان به هنگام انداختن تیر، یعنی نهایت و اوج كشیدگی تابستان كه چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله سی ( چلّه ی زمستان ) نیز به معنای كشیدگی نهایی سرما است كه دو تا است یكی چهل روزه ( بؤیوك چیلله ) یكی بیست روزه ( كیچیك چیلله ). یعنی زمستان دوبار به اوج می رسد.

چیلله گئجه ( شب دارای كشیدگی نهایی ) : 

وقتی گفته می شود " چیلله گئجه سی " ( شب چلّه ) در واقع یعنی نهایت كشیدگی شب. ولی تحت تأثیر تفسیرهای رایج به معنای شروع چلّه ی زمستان تلقی می شود كه البته اینگونه نیست. در واقع به نظر خیلی از زبان شناسان واژه چلله برگرفته از مفهوم توركی آذربایجانی " نهایت كشیدگی شب " می باشد نه بر گرفته از مفهوم فارسی " شروع چهل روز زمستان ".

اینكه چرا " چیلله " یا "چِلّه " كه معنای " زه كمان " و " محل نشستن ته تیر در كمان " و نیز مفهوم نهایت كشیدگی را در مورد " بلندترین شب " ، " شدت تابستان " و " شدت زمستان " (كه دقیقا معادل “climax” _قطعه ی اوج_ آمده از زبان های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد " چهل " توجیه و تفسیر نمود، كاری است كه روشنفكران پرداخته اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.

صدای ( ل ) در توركی دارای مفهوم " انتقال " می باشد و تكرار یك صدا، مفهوم استمرارِ تكراریِ حركت و عملی را دارد. پس " چیلله " یا " چلّه " دارای مفهومی است كه در آن عمل انتقال به تكرار اتفاق می افتد. درست مثل " پیلله " یا " پلّه " كه در آن عمل انتقال و تكرار اتفاق می افتد. اگر " چلّه " معنی " چهل لا " نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است كه اولا خود " چهل " از كجا آمده و دوم اینكه معنای " پلّه " چیست؟ آیا منطقی نیست بپذیریم كه " چهل " از " چیلله " حاصل شده است؟! فقط فراموش نشود كه ادیبان منكر وجود تشدید نیز در فارسی شده اند.

بدون هیچ تردیدی واژه ی "چیلله" یا "چلّه" با واژه ی یاد شده ی “climax” از یك ریشه و منشأ می باشد.

باز می گویند كه واژه ی “ lean ” به معنی " تكیه دادن " نیز از همین ریشه است. متوجه می شوید كه چرا در " چیلله " یا " چلّه " مفهوم محل نشستن ته تیر در كمان نیز مستتر است؟

" چیلله " اسمی است كه از فعل " چیلمك " به معنای ( زدنِ پرتابیِ توام با ضربه ) ساخته شده است. در بازی " چیلینگ- آغاج " ( الك- دولك ) به زدن، " چیلینگ " یا " چیلیك " یا " چیلیه " ( دولك ) با " آغاج " ( چوبدستی ) از این فعل استفاده می شود : " چیل گلسین! " ( بزن بیاد )! " چیلینگ " نیز از این فعل شاخته شده است.

" چیلمَك " اسم تلنگر شدید است كه در آن ریگِ كوچكی بین پشت ناخن سبابه و نوك انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می شود. یا تلنگری كه بر سطح آب به نیت پخش كردن و افشاندن آب زده می شود. شكل دیگری از این فعل نیز هست كه " چیله مَك " ( افشاندن آب توأم با ضربه ) است.

به مثال های دیگری از این دست ( جهت مطالعه ی بیشتر ) دقت كنید كه چگونه این سیستم در زبان تركی ثابت است : چیلله ( چلّه )، پیلله ( پلّه )، شیلله ( سیلی آبدار )، سیلله ( سیلی )، گولـله ( گولّه، گلوله )، هوررا ( نوعی غذای ساده ی روستایی )، شیررا ( شیره )، شوررا ( احتمالا تبدیل به " شوربا "  شده )، بلله ( نانی كه به صورت ساندویچ در می آورند ) . . . " گلّه " ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است كه در این صورت باید از فعل " گلمك " ( آمدن ) " گلله " ( هم- آمده ) ایجاد شده باشد. " پیلته " (فتیله [به خاطر وجود " ت " كه علامت تعدی است] چیزی كه به تدریج پایین آورده می شود). " گلّه "ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است كه در این صورت باید از فعل " گلمك " (آمدن) " گلله " (هم- آمده) ایجاد شده باشد. كلله (كلّه)، نیز واژه  عربی " قلّه " از این مجموعه است كه نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است. هركلمه مورد نظر در ارتباط با كاربرد اسطوره ای كه دارد دارای معناست. 

منبع : تلخیص و اقتباس قسمتی از مقاله چیلله بقلم : استاد ناصر منظوری.